روزها فکر من این است
با زغالم
سیب سرخی بکشم.
و احتمالا شبها هم به این فکر میکنی که با مداد قرمزت شب رو نقاشی کنی؟؟؟
کشیدم من پرنده بی پر و بالتو خندیدی و گفتی دست بر دار...
پاسخ قشنگی بود...شب سرشار از دوستت دارم ها...شاید علت سرخیش همین است...
سیب سرخ را داشتیسیب، از آن تو بودکاش یکبار، فقطچشم دل، می زدودی از خاک ذغال.
چه مثبت اندیشی زیبائی !
سلام شعرهای زیبایی انتخاب کرده ای اگر نوسنده انهارا بنویسی ممنون میشم وبلاگ خوبی داری بازم به من سر بزن
و احتمالا شبها هم به این فکر میکنی که با مداد قرمزت شب رو نقاشی کنی؟؟؟
و احتمالا شبها هم به این فکر میکنی که با مداد قرمزت شب رو نقاشی کنی؟؟؟
کشیدم من پرنده بی پر و بال
تو خندیدی و گفتی دست بر دار...
پاسخ قشنگی بود...
شب سرشار از دوستت دارم ها...
شاید علت سرخیش همین است...
سیب سرخ را داشتی
سیب، از آن تو بود
کاش یکبار، فقط
چشم دل، می زدودی از خاک ذغال.
چه مثبت اندیشی زیبائی !
سلام
شعرهای زیبایی انتخاب کرده ای اگر نوسنده انهارا بنویسی ممنون میشم وبلاگ خوبی داری
بازم به من سر بزن