خورشید دوزخ است
حماقت می سوزاند
جسارت می بخشد....
دروغهای شبانه
می پراند عطر نگاهت
و صبح
تو هنوز اینجایی
میان دروغها و من.
پای ات را از گلویم بر دار
قبول...
انسان زیباست...........
صبح
آفتاب مرداد
هذیان سیگار
سکوت شب
عقربه های دونده
تپش قلب
تپش ذهن
آه....حوا بوسه ای از دهانت بده
آنچه خوردی چه طعمی داشت؟
من، تو
سفید، سیاه
هزار طیف رنگ
از من تا سفیدی تو
و کمی میل به ما.