یادم کن بسان پرنده ای که
جفتش را بی وقفه پرواز کنان می جوید
بی آنکه بداند جفتش در زمستان مرده است....
نیما.
به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفس های گل ابریشم همچنان آهو که جفتش را پرده ها از بغضی پنهانی سرشارند وکبوترهای معصوم از بلندهای برج سپید خود به زمین می نگرند ...سلام این پست شما منو یاد این شعر انداخت !
نا امید، در پس پرده اشکیاد کردم تراجستجویت کردمو رسیدم آخربه سکوت سردت. ممنون از سبک زیبایت.
به دیدارم بیا هر شب در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند دلم تنگ است.بیا ای روشن ای روشنتر از لبخند شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها دلم تنگ است.پستت من رو هم یاد این شعر از اخوان ثالث انداخت...
کاش پرنده بودیم...!
سلاممیگم الن on هستم.اگه خواستی بیا صحبت کنیم.میراثی به تو نخواهد رسید.تو پیش از این ارث خود برده ای.حیات تو میراث توست.به آن عشق بورز و تکریمش کن.دوستدار توبهنام فرهادی
سلاممرسی از حضورتون...مرا در تلخت ترین شبهای سکوت یادم کن...
به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن
از پشت نفس های گل ابریشم
همچنان آهو که جفتش را
پرده ها از بغضی پنهانی سرشارند و
کبوترهای معصوم از بلندهای برج سپید خود
به زمین می نگرند ...
سلام
این پست شما منو یاد این شعر انداخت !
نا امید، در پس پرده اشک
یاد کردم ترا
جستجویت کردم
و رسیدم آخر
به سکوت سردت.
ممنون از سبک زیبایت.
به دیدارم بیا هر شب
در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند
دلم تنگ است.
بیا ای روشن ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها
دلم تنگ است.
پستت من رو هم یاد این شعر از اخوان ثالث انداخت...
کاش پرنده بودیم...!
سلام
میگم الن on هستم.
اگه خواستی بیا صحبت کنیم.
میراثی به تو نخواهد رسید.
تو پیش از این ارث خود برده ای.
حیات تو میراث توست.
به آن عشق بورز و تکریمش کن.
دوستدار تو
بهنام فرهادی
سلام
مرسی از حضورتون...
مرا در تلخت ترین شبهای سکوت یادم کن...