یادم کن

یادم کن بسان پرنده ای که 

 

جفتش را بی وقفه پرواز کنان می جوید 

 

بی آنکه بداند جفتش در زمستان مرده است.... 

 

نیما.

نظرات 6 + ارسال نظر
فتح باغ یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:17 ق.ظ http://fathebagh.blogsky.com

به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن
از پشت نفس های گل ابریشم
همچنان آهو که جفتش را
پرده ها از بغضی پنهانی سرشارند و
کبوترهای معصوم از بلندهای برج سپید خود
به زمین می نگرند ...
سلام
این پست شما منو یاد این شعر انداخت !

Canser یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:30 ب.ظ http://nimafatehi.blogsky.com

نا امید، در پس پرده اشک
یاد کردم ترا
جستجویت کردم
و رسیدم آخر
به سکوت سردت.



ممنون از سبک زیبایت.


سحر دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ق.ظ http://saharri.blogsky.com

به دیدارم بیا هر شب
در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند
دلم تنگ است.
بیا ای روشن ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها
دلم تنگ است.

پستت من رو هم یاد این شعر از اخوان ثالث انداخت...

مریم دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:27 ب.ظ http://cheshmane-baste.blogsky.com

کاش پرنده بودیم...!

‌Behnam یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:07 ق.ظ http://digression.blogsky.com

سلام
میگم الن on هستم.
اگه خواستی بیا صحبت کنیم.

میراثی به تو نخواهد رسید.
تو پیش از این ارث خود برده ای.
حیات تو میراث توست.
به آن عشق بورز و تکریمش کن.

دوستدار تو
بهنام فرهادی

الهام یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:03 ق.ظ http://shamevojood.blogsky.com

سلام
مرسی از حضورتون...
مرا در تلخت ترین شبهای سکوت یادم کن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد