آنقدر باریدم تا خیس نشد
آنقدر شاعرم که از دهانم تو می ریزد
آنقدر سفیدم که تناسخ برف را می فهمم
به زندگی مشکوکم
با تمام وسعت
چگونه من را جای داده.
فراموش کن
دوست نداشته باش
اما نمی توانی نبینی ام .
غرق شدگان دریا
روزی روی آب می آیند.
در تاریکی هزاران در باز مانده است
در تاریکی هیچ چیز پیدا نیست
در تاریکی خودت را لمس می کنی
در تاریکی دری را باز می کنی.