صبح
آفتاب مرداد
هذیان سیگار
سکوت شب
عقربه های دونده
تپش قلب
تپش ذهن
آه....حوا بوسه ای از دهانت بده
آنچه خوردی چه طعمی داشت؟
یادم کن بسان پرنده ای که
جفتش را بی وقفه پرواز کنان می جوید
بی آنکه بداند جفتش در زمستان مرده است....
نیما.
صبح در هذیانی دوستت میدارم
شب در چشمه ی من
قنات تو می کندم
آهای ای مرده صفت
خرده ی نامت هنوز
معنی صبح و شب است.